دكتر جك شاهين، مؤلف كتاب «عربها، قومي شرور و بد»
دربارة اينكه هاليوود چگونه توانست يك امّت را بد و شرور جلوه دهد،
ميگويد: مسئولان فيلمها در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) پيوسته در پي
تصويري خوب از خود در هاليوود هستند. دكتر شاهين در طيّ پژوهش خستگي ناپذير
خود در سينماي آمريكا كه 20 سال زمان برده است، به اين حقيقت رسيده است كه
پنتاگون و ارتش و نيروي دريايي و گارد ملّي آمريكا (FBI) همه در حال آماده
ساختن خود بر اساس تفكر توليدكنندگان هاليوودي هستند...
|
قسمت اول را مطالعه کنید
2. يهوديان و ساخت فيلمهاي توهينآميز نسبت به دين اسلام
افلاطون، فيلسوف شهير يوناني ميگويد: «كساني كه داستانها را روايت ميكنند، بر جوامع حكومت نيز ميكنند». او بر سيطرة داستانها و روايات خيالي در تكوين و جهتدهي فكر و انديشة جامعه و اعتقادات و باورهاي آن، تأكيد ميكند.
اين نكته، اصل و جوهري است كه حاكمان و بزرگان اوّلية هاليوود در سينما آن را به خوبي دريافته بودند و از آن به عنوان يك ابزار موفقيتآميز و بسيار قدرتمند و اثرگذار براي روايت داستانها و طرح انديشههاي مادي و توهين به دين اسلام و نابودي آن، استفاده كردند.
در تأكيد اين مطلب بايد گفت: در پروتكل دوازدهم دانشمندان يهود آمده است: «ما از طريق مطبوعات و روزنامهها، نفوذ قابل توجهي به دست آورديم. با اين حال، خود همچنان پشت پرده مانديم».
به همين دليل، يهوديان نقش مهم و غيرقابل انكاري در تسلّط بر همة وسايل اطلاعرساني، از سيما گرفته تا صدا و مطبوعات، بازي كردند. به عنوان نمونه، تاريخ، هيچ گاه رسوايي بيل كلينتون، رئيس جمهور آمريكا را فراموش نميكند و در حقيقت، دستان يهوديان در بر افروخته شدن آتش اين مسئله در كار بود و آنها بودند كه اين مطلب را در سطحي بسيار گسترده منتشر كردند.
مهمترين چيزي كه توجه و نگاه ما مسلمانان را به عنوان پيروان اهل بيت(ع) به خود جلب ميكند، تأكيد بر يك نقطة بينهايت مهم و بسيار حسّاس در اين دوران است. آن نقطه، حمايت از مسلمانان در مقابل وسايل اطلاعرساني و شبكههاي ماهوارهاي است، به ويژه پس از آنكه ما از تسلط يهوديان بر بيشتر وسايل اطلاعرساني و تلاشهاي پي در پي و خستگيناپذير و جدي آنها براي ترسيم تصويري نادرست و زشت از اسلام و مسلمانان، آگاه هستيم. اسكات. جي. سيمون يكي از پژوهشگران مشهور در مورد اين تصوير در كتابش تحت عنوان «عربها در هاليوود، تصويري كه آنها سزاوار آن نيستند» ميگويد: «صنعت فيلمسازي در هاليوود مسئول جا انداختن و القاي تصويري [زشت و نادرست] از عربها در ذهن ميليونها آمريكايي و ميليونها نفر در جهان غرب و در تمام جهان است».
عربها و مسلمانان در فن و تكنيك متنفر ساختن مردم از چيزي كه خود هاليوود مبتكر آن است، هدف قرار گرفتهاند و پيوسته آنها مظهر شرّ و بدي و خشونت و عقب ماندگي و جهل و غوطه خوردن در لذتجويي و بديها معرفي شدهاند. بنابراين، تصوير عربهاي مسلمان از چارچوب اين روش هدفمند و اين تصاوير خارج نشده و نخواهد شد؛ تصوير يك عرب بيابانگرد كه دائم در حال كوچ است و در كنارش شتر و چادر و در اطرافش بيابان بيآب و علف است يا يك عرب مسلمان غرق در لهو و لعب و لذتجويي و فساد و شرابخوار و معتاد به مشروبات الكلي يا شخصي بدون تمدن و فرهنگ كه حتّي آداب اخلاقي و رفتاري در راههاي عمومي و در رفتار با ديگران و حتّي آداب نظافت و غذا خوردن را نيز نميداند يا تصوير مسلماني تندرو و افراطي و خشك مغز كه چندين همسر با لباسهاي سياه و پوشيده دارد يا تصوير يك عرب نادان و ابله غربزده كه دائماً مات و مبهوت حيران تمدن غرب است. امّا بيشترين تصوير كه در ميان غربيها از مسلمانان گسترش يافته و مسلمانان را با آن ميشناسند، تصوير يك تروريست جنايتكار و ربايندة هواپيما و كاميونها و منفجر كنندة ساختمانها و قاتل بيگناهان است.
همچنين، هاليوود همواره تلاش ميكند در فيلمهاي خود صحنههايي داشته باشد كه در آن يك مسلمان با صداي بلند فرياد الله اكبر ميدهد يا يك مناره به نمايش در ميآيد يا صداي اذان به گوش ميرسد يا تصوير كعبه نشان داده ميشود.
با مطالعه و تحقيق در تاريخ هاليوود و فيلمهاي ضدّ اسلامي و ضدّ مسلمانان كه در آن ساخته شده، ميزان كينة يهوديان نسبت به اسلام مشخص ميشود.
در كتاب «عربها، قومي شرور و بد» شاهين بر مسئلة بد جلوه دادن عربها و مسلمانان در هاليوود اشاره ميكند و ميگويد: اين كار بر اساس اصول علمي و مسائل روانشناسي و سياسي بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد. آنها كارشناساني دارند كه به خوبي از فرهنگ و زبان عربي، همچنين از تاريخ و سمبلهاي ديني مسلمانان و عربها آگاهي دارند، هاليوود از سال 1896م. تاكنون حدود 900 فيلم آمريكايي دربارة عربها و مسلمانان ساخته است.
نقطة عطف پرداختن به عربها در هاليوود، فيلم «اسير بيابانگرد بدوي» در سال 1912م. است. در اين فيلم يك سناريو وجود دارد كه دائماً تكرار ميشود و آن اينكه، گروهي از راهزنان بيابانگرد، يك زن سفيدپوست غربي كه نقش اوّل فيلم را دارد، ميربايند و در نتيجه، نيروهاي نظامي غربي براي نجات او به سرزمين عربها ميروند و او را نجات ميدهند.
جدا از اين، فيلمهاي ديگري در اين مورد ساخته شد، از جمله فيلم «ترانههاي عشق» در سال 1923م. عربها در اين فيلم اشخاصي بيابانگرد و داراي پوستي گندمگون و سبزه هستند كه از فرمانبرداري غربيها سر باز ميزنند و به گونهاي عجيب بر آنها شورش ميكنند و خود را با روشي زيركانه و مكّارانه، حاكم تمام شمال آفريقا قرار ميدهند.
در فيلم «قهوهخانه در قاهره»، سال 1924م. نيز عربها به صورت قاتلاتي نشان داده ميشوند. در اين فيلم يك عرب، يك مرد انگليسي و همسرش را به قتل ميرساند، امّا دختر اين خانواده را نجات ميدهد تا او را از آن خود سازد و او را به همسري خود برگزيند. البتّه نويسنده تلاش ميكند در اين مورد خود را بيطرف نشان دهد. فيلم «افتخار صحرا» 1928 م. به زندگينامة شخصي به نام قاسم بن علي ميپردازد. او رهبر قبيلهاي در صحرا است و يك مسئول فرانسوي و همسرش را دستگير ميكند تا آنها را شكنجه كند. در سالهاي آغازين دهة 30، تصويري كارتوني از عربها و مسلمانان در سينماي هاليوود حاكم شد. اين سالها، فيلمهايي ساخته شد كه در آن مسلمانان در ظاهر به صورت افرادي كه هواپيما ميربايند و تهديد به انفجار آن ميكنند، ظاهر شدند و آغاز اين جريان در فيلم «ارز سياه» در سال 1936 بود، پس از آن، تصوير مهاجر جنايتكار كه امنيت آمريكا را تهديد ميكند، در فيلم «گشتي راديو» 1937 نصيب مسلمانان و عربها شد. پس از آن مجموعة فيلمهايي ساخته شد كه مسلمانان در آن به عنوان تروريست و تشنة خون، به تصوير كشيده ميشدند. در دهة چهل و پنجاه قرن گذشته نيز هاليوود شاهد توليد بيش از 100 فيلم بود كه تصويري كارتوني و منفي از مسلمانان ارائه ميداد. اين فيلمها دقيقاً همزمان با كشف ميدانهاي بزرگ نفتي در كشورهاي اسلامي بود.
پس از اين «عربها و مسلمانان» شيوخ نفت معرفي ميشدند كه در چادرهاي خود در صحراها زندگي ميكردند و پشت چادرهاي آنها ماشينهاي ليموزين و شترها و زناني كه لباس سياه پوشيده بودند، وجود داشت يا در اين فيلمها نشان داده ميشود اين شيوخ در كشورهاي غربي به خوشگذراني و عيش و نوش مشغول شده و پولهاي خود را به پاي زنان بور و زيباي غربي ميريزند.
با رشد جنبش و جريان پان عربيسم و اوج گرفتن جنبشهاي آزاديبخش عربي، عربها، هم پيمان كمونيسم و دشمن سرسخت غرب معرفي شدند.
در آن زمان، فلسطينيها (تروريست) به صورت ربايندگان هواپيما در حدود 45 فيلم معرفي شدند و فيلم عروج (1960) كه پل نيومن در آن بازي ميكرد، يكي از آن گونه فيلمها است. حوادث اين فيلم در فلسطين در سال 1947 م. روي ميدهد. عربها در اين فيلم به صورت اشخاصي شرور و بد سيرت و هم پيمان نازيها معرفي ميشوند كه باعث به وجود آمدن فاجعههاي انساني بسياري در حقّ ديگران، به خصوص يهوديان ميشوند.
امّا در فيلم «زنداني» كه نيمة سال 1974 ساخته شد، ديويد جانسون قهرمان، براي كشتن تروريستهاي فلسطيني به نيروهاي اسرائيلي ميپيوندد.
انقلاب اسلامي و ايران و انقلابيون نيز در دهة هشتاد از نگاه هاليووديها دور نماندند. آنها تلاش كردند مسلمانان را به صورت اصولگراياني تروريست كه شعار مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا و مرگ بر تمام دشمنان اسلام سر ميدهند، معرفي كنند. آنها اين اشخاص را به صورت كساني كه از دين براي توجيه اعمال خشونتآميز، هواپيماربايي، انفجار اماكن مختلف و تلاش حتّي براي به قتل رساندن رئيس جمهور آمريكا استفاده ميكنند، معرفي ميكنند.
در سال 2000 م. هاليوود، فيلم «قوانين ارتباط» را ساخت. اين فيلم، نژادپرستانهترين فيلم ضدّ مسلمانان و عربها توصيف شده است. در اين فيلم يمنيها به عنوان تروريستهايي معرفي ميشوند كه همانند ديوانگان در مقابل سفارت آمريكا، بر ضدّ آمريكا فرياد سر ميدهند و آن را سنگباران ميكنند و تفنگداران مارينز (نيروي دريايي) را كه تلاش ميكردند گروگانهاي داخل سفارت را آزاد كنند، ميكشند.
در گزارشي كه روجر دابسون در روزنامة انگليسي ايندپندنت، منتشر كرده، گفته است، در زماني كه ديدگاه مردم به طور كامل در مورد سرخپوستان تغيير كرده و با آنها به عنوان ساكنان اصلي و حقيقي آمريكا رفتار ميشود و همچنين در زماني كه پردههاي آهنين كمونيسم با فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي، فرو افتاده است، اكنون تمام شرارتهاي مطلوب در فيلمهاي هاليوودي، به عربها نسبت داده ميشود.
دابسون اشاره ميكند، بسياري از فيلمهايي كه هاليوود از سالهاي پاياني دهة نود قرن گذشته تا سال 2006 توليد كرد مسلمانان تنها به صورت تروريستها يا ميلياردرهاي شرور معرفي ميشوند و زنان مسلمان نيز يا در فيلمهاي آنها خوانندهاند يا رقّاص رقصهاي شرقي، اين مسئلهاي است كه از زمان توليد فيلمهاي وسترن، كابويي و سرخپوستي، روي نداده بود؛ زيرا هاليوود، چنين دشمني گستردهاي را در مقابل هيچ گروه خاصّي آن گونه كه دابسون ميگويد، به چشم خود نديده بود.
شايد همة اينها انگيزههايي داشته كه باعث شده اين سازمان و دستگاه تبليغاتي جهاني تمام نيروهايشان را به كار گيرند تا عربها و مسلمانان را از چشم ميليونها نفر انسان در جهان كه با شور و شعف خاصّي فيلمهاي هاليوودي را دنبال ميكنند، بيندازد و اينجا نميتوان منكر دست داشتن يهوديان در اين كار شد. يهوديان با سينما و وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي آمريكا بازي ميكنند و آنها را در تسخير خود در آورده و از آن، در جهت منافع يهودي خود استفاده ميكنند. منافعي كه ريشه در دوران آغازين حكومت اسلامي توسط پيامبر اسلام(ص) دارد.
همچنين ميتوان نفوذ دستان آلودة يهوديان را در كارگرداني حوادث، در بياناتي كه در تاريخ 5 آوريل 1996، براندر نمايندة آمريكايي بر زبان آورد، لمس كرد. او در طيّ گفتوگويي در برنامة آمريكايي لاري كينگ شو كه تهيه كنندگي آن را لاري كينگ يهودي بر عهده داشت، به صورت زنده اعلام كرد كه «يهوديان بر هاليوود فرمانروايي ميكنند و آنها اكنون، مالك هاليوود هستند». اين گونه، طوفاني كه اين سخنان او به راه انداخت، وزيدن گرفت و سؤالات زيادي در مورد هاليوود و تصميم گيرندگان آن مطرح شد و بسياري از مردم سؤال ميكردند، چگونه ممكن است يك اقليت در آمريكا كه جمعيتشان بيش از دو و نيم درصد كلّ جمعيت آمريكا نيست، بتواند نه تنها بر صنعت سينما، بلكه بر تصميمگيريهاي سياسي ايالات متحده، تأثيرگذار و حاكم باشد.
در شمارة آگوست مجلة «مومنت» كه به يك يهودي تعلّق دارد، مايكل مدفيد كه او نيز يك نويسندة يهودي است. سؤال ميكند، چگونه است و چه رازي در كار است كه تمام فيلمسازان و دستاندركاران اصلي سينما در آمريكا از يهوديان هستند؟ به نظر نگارنده، راز اين كار در اين نكته است كه آنها بسيار تمايل دارند بر عقل، انديشه و فكر عربها و مسلمانان حاكم شوند و بذر افكار و انديشههاي لااباليگري و فراماسونري را در ذهن و وجود آنها بكارند و مسلمانان را دچار پريشان فكري كنند و آنها را از دين دور كرده، در مرداب كفر و الحاد و رذايل اخلاقي غرق كنند. شايد يكي ديگر از اهداف آنها، ريشخند كردن به مسلمانان و به تمسخر گرفتن اسلام باشد.
اكنون، آنها مشغول به اجرا در آوردن طرحها و نقشههايي هستند كه در زمان حكومت پيامبر اسلام(ص)، نتوانستند آن را عملي كنند. آنها امروزه تلاش ميكنند آن را به روشهاي مختلف به مرحلة اجرا درآوردند. آن روش، سيطره بر حكومتها و مردم از طريق صنعت سينما و برخي دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي است و آنها با اين وسايل، اسلام را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، ديني تروريست پرور معرفي ميكنند.
اينجا بايد اشاره كرد كه سينماي صهيونيستي كه در طيّ سالهاي گذشته، خطر بزرگي براي مسائل اسلامي به وجود آورده، از بهرهبرداري از متغيرهاي بينالمللي اخير و آينده چشمپوشي نخواهد كرد و شايد به زودي شاهد فيلمهايي با گرايشهاي صهيونيستي باشيم كه به دين اسلام به عنوان دين ترور ميپردازد و در اين راستا از تبليغات آمريكا ضدّ اسلام و مسلمانان بهرهبرداري ميكند و از درك و فهم نادرست آمريكاييها و غربيها نسبت به اسلام و مسلمانان سوء استفاده كند، به ويژه پس از انفجارات نيويورك و واشنگتن در تاريخ 11/9/2000 و پس از حملات ستمگرانة آنان بر ضدّ اسلام، كه سازمانهاي يهودي و راستگراي آمريكا و اروپا از آن به دور نبودهاند.
كار به آنجا رسيده كه شايعاتي مبني بر اين وجود دارد كه قرار است هاريسون بازيگر نقش قهرمان فيلمي شود كه مربوط به زندگي پيامبر است و اين خبر در «روزنامة الاخبار المصريّـ[»، در تاريخ 28/1/2008 به چاپ رسيده و در مجلة الاهرام العربي در تاريخ 4/3/2000 بار ديگر اين خبر منتشر شده است.
اين گونه به نظر ميرسد كه هدف آنها از همة اين كارها، اهانت به پيامبر و زير سؤال بردن ايشان است و كاريكاتورهاي موهن نيز چيزي جز از اين قبيل كارها نيست كه سعي ميكند پيامبر اسلام را زير سؤال ببرند و اين خود مصداق بسيار روشني از اينگونه كارها است كه منشأ آن، يهوديان يا مسيحيان اصولگرا هستند كه باورهاي ديني مسلمانان را به ريشخند ميگيرند؛ زيرا آنها حقانيت دين اسلام و اينكه آن آخرين دين است و همچنين، حقيقت داشتن ظهور رهايي دهنده و نجاتبخش بشريّت را خوب ميدانند.
با در نظر گرفتن اين نكته، علّت تمايلات واقعي و پنهان اين حكومت كوچك براي تصاحب و در اختيار داشتن چنين زرّادخانة بزرگي از سلاحهاي اتمي، براي ما روشن ميشود.
آنها خود را براي جنگ بسيار بزرگ «آرمگدون»، آماده ميكنند. آنها پيش بيني ميكنند جنگ آرمگدون، جنگي همه جانبه و بزرگ و هستهاي خواهد بود كه با آن كشورهاي شرور از بين ميروند.
2. يهوديان و ساخت فيلمهاي توهينآميز نسبت به دين اسلام
افلاطون، فيلسوف شهير يوناني ميگويد: «كساني كه داستانها را روايت ميكنند، بر جوامع حكومت نيز ميكنند». او بر سيطرة داستانها و روايات خيالي در تكوين و جهتدهي فكر و انديشة جامعه و اعتقادات و باورهاي آن، تأكيد ميكند.
اين نكته، اصل و جوهري است كه حاكمان و بزرگان اوّلية هاليوود در سينما آن را به خوبي دريافته بودند و از آن به عنوان يك ابزار موفقيتآميز و بسيار قدرتمند و اثرگذار براي روايت داستانها و طرح انديشههاي مادي و توهين به دين اسلام و نابودي آن، استفاده كردند.
در تأكيد اين مطلب بايد گفت: در پروتكل دوازدهم دانشمندان يهود آمده است: «ما از طريق مطبوعات و روزنامهها، نفوذ قابل توجهي به دست آورديم. با اين حال، خود همچنان پشت پرده مانديم».
به همين دليل، يهوديان نقش مهم و غيرقابل انكاري در تسلّط بر همة وسايل اطلاعرساني، از سيما گرفته تا صدا و مطبوعات، بازي كردند. به عنوان نمونه، تاريخ، هيچ گاه رسوايي بيل كلينتون، رئيس جمهور آمريكا را فراموش نميكند و در حقيقت، دستان يهوديان در بر افروخته شدن آتش اين مسئله در كار بود و آنها بودند كه اين مطلب را در سطحي بسيار گسترده منتشر كردند.
مهمترين چيزي كه توجه و نگاه ما مسلمانان را به عنوان پيروان اهل بيت(ع) به خود جلب ميكند، تأكيد بر يك نقطة بينهايت مهم و بسيار حسّاس در اين دوران است. آن نقطه، حمايت از مسلمانان در مقابل وسايل اطلاعرساني و شبكههاي ماهوارهاي است، به ويژه پس از آنكه ما از تسلط يهوديان بر بيشتر وسايل اطلاعرساني و تلاشهاي پي در پي و خستگيناپذير و جدي آنها براي ترسيم تصويري نادرست و زشت از اسلام و مسلمانان، آگاه هستيم. اسكات. جي. سيمون يكي از پژوهشگران مشهور در مورد اين تصوير در كتابش تحت عنوان «عربها در هاليوود، تصويري كه آنها سزاوار آن نيستند» ميگويد: «صنعت فيلمسازي در هاليوود مسئول جا انداختن و القاي تصويري [زشت و نادرست] از عربها در ذهن ميليونها آمريكايي و ميليونها نفر در جهان غرب و در تمام جهان است».
عربها و مسلمانان در فن و تكنيك متنفر ساختن مردم از چيزي كه خود هاليوود مبتكر آن است، هدف قرار گرفتهاند و پيوسته آنها مظهر شرّ و بدي و خشونت و عقب ماندگي و جهل و غوطه خوردن در لذتجويي و بديها معرفي شدهاند. بنابراين، تصوير عربهاي مسلمان از چارچوب اين روش هدفمند و اين تصاوير خارج نشده و نخواهد شد؛ تصوير يك عرب بيابانگرد كه دائم در حال كوچ است و در كنارش شتر و چادر و در اطرافش بيابان بيآب و علف است يا يك عرب مسلمان غرق در لهو و لعب و لذتجويي و فساد و شرابخوار و معتاد به مشروبات الكلي يا شخصي بدون تمدن و فرهنگ كه حتّي آداب اخلاقي و رفتاري در راههاي عمومي و در رفتار با ديگران و حتّي آداب نظافت و غذا خوردن را نيز نميداند يا تصوير مسلماني تندرو و افراطي و خشك مغز كه چندين همسر با لباسهاي سياه و پوشيده دارد يا تصوير يك عرب نادان و ابله غربزده كه دائماً مات و مبهوت حيران تمدن غرب است. امّا بيشترين تصوير كه در ميان غربيها از مسلمانان گسترش يافته و مسلمانان را با آن ميشناسند، تصوير يك تروريست جنايتكار و ربايندة هواپيما و كاميونها و منفجر كنندة ساختمانها و قاتل بيگناهان است.
همچنين، هاليوود همواره تلاش ميكند در فيلمهاي خود صحنههايي داشته باشد كه در آن يك مسلمان با صداي بلند فرياد الله اكبر ميدهد يا يك مناره به نمايش در ميآيد يا صداي اذان به گوش ميرسد يا تصوير كعبه نشان داده ميشود.
با مطالعه و تحقيق در تاريخ هاليوود و فيلمهاي ضدّ اسلامي و ضدّ مسلمانان كه در آن ساخته شده، ميزان كينة يهوديان نسبت به اسلام مشخص ميشود.
در كتاب «عربها، قومي شرور و بد» شاهين بر مسئلة بد جلوه دادن عربها و مسلمانان در هاليوود اشاره ميكند و ميگويد: اين كار بر اساس اصول علمي و مسائل روانشناسي و سياسي بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد. آنها كارشناساني دارند كه به خوبي از فرهنگ و زبان عربي، همچنين از تاريخ و سمبلهاي ديني مسلمانان و عربها آگاهي دارند، هاليوود از سال 1896م. تاكنون حدود 900 فيلم آمريكايي دربارة عربها و مسلمانان ساخته است.
نقطة عطف پرداختن به عربها در هاليوود، فيلم «اسير بيابانگرد بدوي» در سال 1912م. است. در اين فيلم يك سناريو وجود دارد كه دائماً تكرار ميشود و آن اينكه، گروهي از راهزنان بيابانگرد، يك زن سفيدپوست غربي كه نقش اوّل فيلم را دارد، ميربايند و در نتيجه، نيروهاي نظامي غربي براي نجات او به سرزمين عربها ميروند و او را نجات ميدهند.
جدا از اين، فيلمهاي ديگري در اين مورد ساخته شد، از جمله فيلم «ترانههاي عشق» در سال 1923م. عربها در اين فيلم اشخاصي بيابانگرد و داراي پوستي گندمگون و سبزه هستند كه از فرمانبرداري غربيها سر باز ميزنند و به گونهاي عجيب بر آنها شورش ميكنند و خود را با روشي زيركانه و مكّارانه، حاكم تمام شمال آفريقا قرار ميدهند.
در فيلم «قهوهخانه در قاهره»، سال 1924م. نيز عربها به صورت قاتلاتي نشان داده ميشوند. در اين فيلم يك عرب، يك مرد انگليسي و همسرش را به قتل ميرساند، امّا دختر اين خانواده را نجات ميدهد تا او را از آن خود سازد و او را به همسري خود برگزيند. البتّه نويسنده تلاش ميكند در اين مورد خود را بيطرف نشان دهد. فيلم «افتخار صحرا» 1928 م. به زندگينامة شخصي به نام قاسم بن علي ميپردازد. او رهبر قبيلهاي در صحرا است و يك مسئول فرانسوي و همسرش را دستگير ميكند تا آنها را شكنجه كند. در سالهاي آغازين دهة 30، تصويري كارتوني از عربها و مسلمانان در سينماي هاليوود حاكم شد. اين سالها، فيلمهايي ساخته شد كه در آن مسلمانان در ظاهر به صورت افرادي كه هواپيما ميربايند و تهديد به انفجار آن ميكنند، ظاهر شدند و آغاز اين جريان در فيلم «ارز سياه» در سال 1936 بود، پس از آن، تصوير مهاجر جنايتكار كه امنيت آمريكا را تهديد ميكند، در فيلم «گشتي راديو» 1937 نصيب مسلمانان و عربها شد. پس از آن مجموعة فيلمهايي ساخته شد كه مسلمانان در آن به عنوان تروريست و تشنة خون، به تصوير كشيده ميشدند. در دهة چهل و پنجاه قرن گذشته نيز هاليوود شاهد توليد بيش از 100 فيلم بود كه تصويري كارتوني و منفي از مسلمانان ارائه ميداد. اين فيلمها دقيقاً همزمان با كشف ميدانهاي بزرگ نفتي در كشورهاي اسلامي بود.
پس از اين «عربها و مسلمانان» شيوخ نفت معرفي ميشدند كه در چادرهاي خود در صحراها زندگي ميكردند و پشت چادرهاي آنها ماشينهاي ليموزين و شترها و زناني كه لباس سياه پوشيده بودند، وجود داشت يا در اين فيلمها نشان داده ميشود اين شيوخ در كشورهاي غربي به خوشگذراني و عيش و نوش مشغول شده و پولهاي خود را به پاي زنان بور و زيباي غربي ميريزند.
با رشد جنبش و جريان پان عربيسم و اوج گرفتن جنبشهاي آزاديبخش عربي، عربها، هم پيمان كمونيسم و دشمن سرسخت غرب معرفي شدند.
در آن زمان، فلسطينيها (تروريست) به صورت ربايندگان هواپيما در حدود 45 فيلم معرفي شدند و فيلم عروج (1960) كه پل نيومن در آن بازي ميكرد، يكي از آن گونه فيلمها است. حوادث اين فيلم در فلسطين در سال 1947 م. روي ميدهد. عربها در اين فيلم به صورت اشخاصي شرور و بد سيرت و هم پيمان نازيها معرفي ميشوند كه باعث به وجود آمدن فاجعههاي انساني بسياري در حقّ ديگران، به خصوص يهوديان ميشوند.
امّا در فيلم «زنداني» كه نيمة سال 1974 ساخته شد، ديويد جانسون قهرمان، براي كشتن تروريستهاي فلسطيني به نيروهاي اسرائيلي ميپيوندد.
انقلاب اسلامي و ايران و انقلابيون نيز در دهة هشتاد از نگاه هاليووديها دور نماندند. آنها تلاش كردند مسلمانان را به صورت اصولگراياني تروريست كه شعار مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا و مرگ بر تمام دشمنان اسلام سر ميدهند، معرفي كنند. آنها اين اشخاص را به صورت كساني كه از دين براي توجيه اعمال خشونتآميز، هواپيماربايي، انفجار اماكن مختلف و تلاش حتّي براي به قتل رساندن رئيس جمهور آمريكا استفاده ميكنند، معرفي ميكنند.
در سال 2000 م. هاليوود، فيلم «قوانين ارتباط» را ساخت. اين فيلم، نژادپرستانهترين فيلم ضدّ مسلمانان و عربها توصيف شده است. در اين فيلم يمنيها به عنوان تروريستهايي معرفي ميشوند كه همانند ديوانگان در مقابل سفارت آمريكا، بر ضدّ آمريكا فرياد سر ميدهند و آن را سنگباران ميكنند و تفنگداران مارينز (نيروي دريايي) را كه تلاش ميكردند گروگانهاي داخل سفارت را آزاد كنند، ميكشند.
در گزارشي كه روجر دابسون در روزنامة انگليسي ايندپندنت، منتشر كرده، گفته است، در زماني كه ديدگاه مردم به طور كامل در مورد سرخپوستان تغيير كرده و با آنها به عنوان ساكنان اصلي و حقيقي آمريكا رفتار ميشود و همچنين در زماني كه پردههاي آهنين كمونيسم با فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي، فرو افتاده است، اكنون تمام شرارتهاي مطلوب در فيلمهاي هاليوودي، به عربها نسبت داده ميشود.
دابسون اشاره ميكند، بسياري از فيلمهايي كه هاليوود از سالهاي پاياني دهة نود قرن گذشته تا سال 2006 توليد كرد مسلمانان تنها به صورت تروريستها يا ميلياردرهاي شرور معرفي ميشوند و زنان مسلمان نيز يا در فيلمهاي آنها خوانندهاند يا رقّاص رقصهاي شرقي، اين مسئلهاي است كه از زمان توليد فيلمهاي وسترن، كابويي و سرخپوستي، روي نداده بود؛ زيرا هاليوود، چنين دشمني گستردهاي را در مقابل هيچ گروه خاصّي آن گونه كه دابسون ميگويد، به چشم خود نديده بود.
شايد همة اينها انگيزههايي داشته كه باعث شده اين سازمان و دستگاه تبليغاتي جهاني تمام نيروهايشان را به كار گيرند تا عربها و مسلمانان را از چشم ميليونها نفر انسان در جهان كه با شور و شعف خاصّي فيلمهاي هاليوودي را دنبال ميكنند، بيندازد و اينجا نميتوان منكر دست داشتن يهوديان در اين كار شد. يهوديان با سينما و وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي آمريكا بازي ميكنند و آنها را در تسخير خود در آورده و از آن، در جهت منافع يهودي خود استفاده ميكنند. منافعي كه ريشه در دوران آغازين حكومت اسلامي توسط پيامبر اسلام(ص) دارد.
همچنين ميتوان نفوذ دستان آلودة يهوديان را در كارگرداني حوادث، در بياناتي كه در تاريخ 5 آوريل 1996، براندر نمايندة آمريكايي بر زبان آورد، لمس كرد. او در طيّ گفتوگويي در برنامة آمريكايي لاري كينگ شو كه تهيه كنندگي آن را لاري كينگ يهودي بر عهده داشت، به صورت زنده اعلام كرد كه «يهوديان بر هاليوود فرمانروايي ميكنند و آنها اكنون، مالك هاليوود هستند». اين گونه، طوفاني كه اين سخنان او به راه انداخت، وزيدن گرفت و سؤالات زيادي در مورد هاليوود و تصميم گيرندگان آن مطرح شد و بسياري از مردم سؤال ميكردند، چگونه ممكن است يك اقليت در آمريكا كه جمعيتشان بيش از دو و نيم درصد كلّ جمعيت آمريكا نيست، بتواند نه تنها بر صنعت سينما، بلكه بر تصميمگيريهاي سياسي ايالات متحده، تأثيرگذار و حاكم باشد.
در شمارة آگوست مجلة «مومنت» كه به يك يهودي تعلّق دارد، مايكل مدفيد كه او نيز يك نويسندة يهودي است. سؤال ميكند، چگونه است و چه رازي در كار است كه تمام فيلمسازان و دستاندركاران اصلي سينما در آمريكا از يهوديان هستند؟ به نظر نگارنده، راز اين كار در اين نكته است كه آنها بسيار تمايل دارند بر عقل، انديشه و فكر عربها و مسلمانان حاكم شوند و بذر افكار و انديشههاي لااباليگري و فراماسونري را در ذهن و وجود آنها بكارند و مسلمانان را دچار پريشان فكري كنند و آنها را از دين دور كرده، در مرداب كفر و الحاد و رذايل اخلاقي غرق كنند. شايد يكي ديگر از اهداف آنها، ريشخند كردن به مسلمانان و به تمسخر گرفتن اسلام باشد.
اكنون، آنها مشغول به اجرا در آوردن طرحها و نقشههايي هستند كه در زمان حكومت پيامبر اسلام(ص)، نتوانستند آن را عملي كنند. آنها امروزه تلاش ميكنند آن را به روشهاي مختلف به مرحلة اجرا درآوردند. آن روش، سيطره بر حكومتها و مردم از طريق صنعت سينما و برخي دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي است و آنها با اين وسايل، اسلام را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، ديني تروريست پرور معرفي ميكنند.
اينجا بايد اشاره كرد كه سينماي صهيونيستي كه در طيّ سالهاي گذشته، خطر بزرگي براي مسائل اسلامي به وجود آورده، از بهرهبرداري از متغيرهاي بينالمللي اخير و آينده چشمپوشي نخواهد كرد و شايد به زودي شاهد فيلمهايي با گرايشهاي صهيونيستي باشيم كه به دين اسلام به عنوان دين ترور ميپردازد و در اين راستا از تبليغات آمريكا ضدّ اسلام و مسلمانان بهرهبرداري ميكند و از درك و فهم نادرست آمريكاييها و غربيها نسبت به اسلام و مسلمانان سوء استفاده كند، به ويژه پس از انفجارات نيويورك و واشنگتن در تاريخ 11/9/2000 و پس از حملات ستمگرانة آنان بر ضدّ اسلام، كه سازمانهاي يهودي و راستگراي آمريكا و اروپا از آن به دور نبودهاند.
كار به آنجا رسيده كه شايعاتي مبني بر اين وجود دارد كه قرار است هاريسون بازيگر نقش قهرمان فيلمي شود كه مربوط به زندگي پيامبر است و اين خبر در «روزنامة الاخبار المصريّـ[»، در تاريخ 28/1/2008 به چاپ رسيده و در مجلة الاهرام العربي در تاريخ 4/3/2000 بار ديگر اين خبر منتشر شده است.
اين گونه به نظر ميرسد كه هدف آنها از همة اين كارها، اهانت به پيامبر و زير سؤال بردن ايشان است و كاريكاتورهاي موهن نيز چيزي جز از اين قبيل كارها نيست كه سعي ميكند پيامبر اسلام را زير سؤال ببرند و اين خود مصداق بسيار روشني از اينگونه كارها است كه منشأ آن، يهوديان يا مسيحيان اصولگرا هستند كه باورهاي ديني مسلمانان را به ريشخند ميگيرند؛ زيرا آنها حقانيت دين اسلام و اينكه آن آخرين دين است و همچنين، حقيقت داشتن ظهور رهايي دهنده و نجاتبخش بشريّت را خوب ميدانند.
با در نظر گرفتن اين نكته، علّت تمايلات واقعي و پنهان اين حكومت كوچك براي تصاحب و در اختيار داشتن چنين زرّادخانة بزرگي از سلاحهاي اتمي، براي ما روشن ميشود.
آنها خود را براي جنگ بسيار بزرگ «آرمگدون»، آماده ميكنند. آنها پيش بيني ميكنند جنگ آرمگدون، جنگي همه جانبه و بزرگ و هستهاي خواهد بود كه با آن كشورهاي شرور از بين ميروند.