شايد يکي از پراختلافترين مسايل تاريخ زندگاني پيغمبر اسلام اختلاف موجود در تاريخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسي بخواهد همه اقوال را در اين باره جمعآوري کند به بيش از بيست قول ميرسد. |
شايد يکي از پراختلافترين مسايل تاريخ زندگاني پيغمبر اسلام اختلاف موجود در تاريخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسي بخواهد همه اقوال را در اين باره جمعآوري کند به بيش از بيست قول ميرسد.
عموم سيره نويسان اتفاق دارند که،تولد پيامبر گرامي در عام الفيل،در سال 570 ميلادي بوده است.زيرا آن حضرت به طور قطع،در سال 632 ميلادي درگذشته است،و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است.بنابراين،ولادت او در حدود 570 ميلادي خواهد بود.اکثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند که تولد پيامبر،در ماه«ربيع الاول»بوده،ولي در روز تولد او اختلاف دارند.معروف ميان محدثان شيعه اينست که آن حضرت،در هفدهم ماه ربيع الاول،روز جمعه،پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود،و مشهور ميان اهل تسنن اينست که ولادت آن حضرت،در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است. (1)
از اين دو قول کدام صحيح است؟
بسياري جاي تاسف است که روز ميلاد و وفات رهبر عاليقدر اسلام،بلکه مواليد و وفيات بيشتر پيشوايان مذهبي ما،به طور تحقيق معين نيست.اين ابهام سبب شده که بسياري از روزهاي جشن و سوگواري ما از نظر تاريخ قطعي نباشد،در صورتي که دانشمندان اسلام،نوعا وقايع و حوادثي را که در طي قرون اسلامي رخ داده است،با نظم مخصوصي ضبط کردهاند،ولي معلوم نيست چه عوامليدر کار بوده که ميلاد و وفات بسياري از آنها به طور دقيق ضبط نگرديده است.
فراموش نميکنم هنگامي که دست تقدير،نگارنده را به سوي يکي از شهرهاي مرزي«کردستان»ايران کشانيده بود،يکي از دانشمندان آن محل اين موضوع را با من در ميان گذارد و بيش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگاري نويسندگان اسلامي بسيار تعجب ميکرد،و ميافزود:چطور آنان در يک چنين موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت:اين موضوع تا حدودي قابل حل است.اگر شما بخواهيد بيوگرافي و شرح حال يکي از دانشمندان اين شهر را بررسي کنيد و فرض کنيم که اين دانشمند پس از خود اولاد و کسان زيادي از خود به يادگار گذارده باشد،آيا به خود اجازه ميدهيد که با بودن فرزندان مطلع،و فاميل بزرگ آن شخص،که از خصوصيات زندگاني او طبعا آگاهند،برويد شرح زندگاني او را از اجانب و بيگانگان،يا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنيد؟بطور مسلم وجدان شما چنين کار را اجازه نميدهد.
رسول گرامي از ميان مردم رفت،و فاميل و فرزنداني از خود به يادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت ميگويند:اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست،و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش يافتهايم،بزرگ خاندان ما،در فلان روز به دنيا آمده و در فلان ساعت معين،چشم از جهان بربسته است.آيا با اين وضع جا دارد که قول فرزندان او را ناديده گرفته و نظر دور افتادگان و همسايگان را بر قول آنان ترجيح دهيم؟! دانشمند مزبور،پس از شنيدن سخنان نگارنده سر به زير افکند،و سپس گفت:گفتار شما مضمون مثل معروف است که:«اهل البيت ادري بما في البيت»و من نيز تصور ميکنم که قول اماميه،در خصوصيات زندگي آن حضرت که ماخوذ از اولاد و فرزندان و نزديکان اوست،به حقيقت نزديکتر باشد.سپس دامنه سخن به جاهاي ديگر کشيده شد که فعلا جاي بازگوئي آنها نيست.
دوران حمل
معروف اين است که نور وجود آن حضرت،در ايام تشريق(يازدهم و دوازدهم و سيزدهم از ماه حج را ايام تشريق مينامند)در رحم پاک«آمنه»قرار گرفت (2).ولي اين مطلب با آنچه ميان عموم مورخان مشهور است که ميلاد آن حضرت در ماه«ربيع الاول»بوده است،سازگار نيست.زيرا در اين صورت،بايد دوران حمل«آمنه»را،سه ماه و يا يکسال و سه ماه بدانيم،و اين خود از موازين عادي بيرون است و کسي هم آن را از خصائص پيامبر نشمرده است. (3)
محقق بزرگ،شهيد ثاني(911-966)اشکال مزبور را چنين حل کرده است که:فرزندان اسماعيل به پيروي از نياکان خود،مراسم حج را در«ذي الحجه»انجام ميدادند، ولي بعدا به عللي به اين فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در يک ماه انجام دهند.يعني دو سال در«ذي الحجه»،و دو سال در«محرم»،و بهمين ترتيب. بنابراين،با گذشتن بيست و چهار سال،دو مرتبه ايام حجبه جاي خود باز ميگردد و رسم اعراب بر همين جاري بود،تا اين که در سال دهم هجرت که براي اولين بار،ايام حجبا ذي الحجه تصادف کرده بود،پيامبر گرامي با القاء خطبهاي،از هر گونه تغيير اکيدا جلوگيري فرمود،و ماه ذي الحجه را ماه حج معرفي نمود (4) و اين آيه در خصوص جلوگيري از تاخير ماههاي حرام که رسم عرب جاهلي بود نازل گرديده است: انما النسيء زيادة في الکفر يضل به الذين کفروا يحلونه عاما و يحرمونه عاما» (5).
«تغيير دادن ماههاي حرام نشانه فزوني کفر است.کساني که کافرند بوسيله آن گمراه ميشوند يکسال آن را حلال ميشمارند و يکسال حرام».
روي اين جريان،ايام تشريق در هر دو سال در گردش بوده است.اگر روايات ميگويد که:نور آن حضرت در ايام«تشريق»،در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربيع الاول از مادر متولد گرديده است،اين دو مطلب با هم منافات ندارند.زيرا در صورتي منافات پيدا ميکنند که،منظور از ايام تشريق همان يازدهم و دوازدهم و سيزدهم«ذي الحجه»باشد.ولي همان طوري که توضيح داده شد،ايام تشريق پيوسته در تغيير و تبديل بوده و ما با محاسبات به اين مطلب رسيديم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ايام حج مصادف با ماه جمادي الاولي بوده است.و چون آن حضرت در ربيع الاول متولد گرديده،در اين صورت دوران حمل آمنه تقريبا ده ماه بوده است. (6)
اشکالات اين بيان
نتيجهاي را که مرحوم شهيد ثاني از اين نظر گرفته است،صحيح نيست،و معنائي که براي(نسيء)بيان نموده،از ميان مفسران،فقط«مجاهد»آن را برگزيده و ديگران آن را طور ديگر تفسير کردهاند و تفسير مزبور چندان محکم نيست زيرا:
اولا-مکه،مرکز همه گونه اجتماعات بود و يک عبادتگاه عمومي براي تمام اعراب به شمار ميرفت.ناگفته پيداست که تغيير حج در هر دو سال،طبعا مردم را دچار اشتباه ميکند و عظمت آن اجتماع بزرگ و عبادت دسته جمعي را از بين ميبرد. روي اين نظر بعيد است که قريش و مکيان راضي بشوند که آنچه مايه افتخار و عظمت آنهاست،در هر دو سال در دست تحول باشد و سرانجام مردم،وقت آن را گم کنند و آن اجتماع از بين برود.
ثانيا-اگر به دقت محاسبه شود، لازمه اين سخن اين است که:در سال نهم هجرت، ايام حج مصادف با ذي القعده بوده باشد.در صورتي که در همين سال،امير مؤمنان«ع»، از طرف پيامبر«ص»ماموريتيافت که سوره«برائت»را در ايام حجبراي مشرکان بخواند.مفسران و محدثان متفقند که آن حضرت،سوره مزبور را در دهم ذي الحجه خواند و چهار ماه مهلت داد و آغاز مهلت را دهم ذي الحجه ميدانند،نه ذي القعده.
ثالثا-معناي«نسيء»اينست که:چون اعراب مجراي صحيحي براي زندگاني نداشتند، غالبا از راه غارتگري ارتزاق مينمودند.از اين جهت،براي آنان بسيار سختبود که در سه ماه(ذي القعده و ذي الحجه و محرم)جنگ را تعطيل کنند.از اين جهت،گاهي از متصديان کعبه درخواست ميکردند،که اجازه دهند در ماه محرم الحرام جنگ کنند و به جاي آن،در ماه صفر جنگ متارکه شود،و معناي«نسيء»همين است و در غير محرم،ابدا(نسيء) نبوده است و در خود آيه اشارهاي بر اين مطلب ديده ميشود.
«يحلونه عاما و يحرمونه عاما:
يکسال جنگ را حلال و يکسال حرام ميکردند».ما تصور ميکنيم راه حل مشکل اين است که: اعراب،در دو موقع«حج»ميکردند.يکي ذي الحجه و ديگر ماه رجب،و تمام اعمال حج را در همين دو موقع انجام ميدادند.در اين صورت،ممکن است مقصود از اينکه:«آمنه»،در ماه حجيا در ايام تشريق،حامل نور رسولخدا شده،همان ماه رجب باشد،و اگر تولد آن حضرت را در هفدهم ماه ربيع الاول بدانيم،در اين صورت مدت حمل،هشت ماه و اندي خواهد بود.
1. «کافي»،ج 1/439.
2. فقط طريحي در«مجمع البحرين»،در ماده«شرق»،به صورت قولي که گوينده آن معلوم نيست،آن را نقل کرده است.
3. رسول گرامي،اين حقيقت را با جمله زير بيان فرمود:و ان الزمان قد اشتداز کهيئته يوم خلق السماوات و الارض:زمان به نقطهاي که از آنجا آغاز شده بود بازگشت،روزي که خدا آسمانها و زمين را آفريد.
4. سوره توبه/37.
5. «بحار الانوار»،ج 15/252.
6. علامه مجلسي،در«بحار»،ج 100/253،اين محاسبه را انجام داده است.علاقمندان ميتوانند به آن جا مراجعه بفرمايند،هر چند به اشکالي که در بالا يادآور شديم،توجه نداده است