فی الکافی، عن الصادق علیه السلام: المُؤمِنون خَدَمٌ بَعضُهُم لِبَعض. قیل: وَ کیفَ یَکونونَ خَدَمَ بَعضُهُم لِبَعضٍ؟! قال: یُفیدُ بَعضُهُم بَعضاً. مؤمنین، خدمتکاران یکدیگرند. خَدَم جمع خادِم، خدمتکار. محترمانه اش، کلمۀ خدمتکار است و غیرمحترمانه اش کلمۀ نوکر است. تعبیر خدمتگزار یک تعبیر دیگری است، یک معنای عرفیِ دیگری در فارسی دارد که متفاوت است با معنای خدمتکار. خادم به همان معنای خدمتکار است.
|

فی الکافی، عن الصادق علیه السلام: المُؤمِنون خَدَمٌ بَعضُهُم لِبَعض. قیل: وَ کیفَ یَکونونَ خَدَمَ بَعضُهُم لِبَعضٍ؟! قال: یُفیدُ بَعضُهُم بَعضاً.
مؤمنین، خدمتکاران یکدیگرند. خَدَم جمع خادِم، خدمتکار.
محترمانه اش، کلمۀ خدمتکار است و غیرمحترمانه اش کلمۀ نوکر است.
تعبیر خدمتگزار یک تعبیر دیگری است، یک معنای عرفیِ دیگری در فارسی دارد که متفاوت است با معنای خدمتکار. خادم به همان معنای خدمتکار است.
میگوید: مؤمنین خدمتکارهای همدیگرند. تعجب می کردند که: چطور، همه خدمتکار یکدیگر هستند! یا به تعبیر عرفی تر: همه نوکر هم هستند!
چطوری می شود که خدمتکار باشند بعضی برای بعضی دیگر؟!
فرمود: به این صورت که به هم فایده برسانند. پس فایده رساندن مؤمنین نسبت به هم، خدمتکاری آنهاست. منّتی در آن وجود ندارد. نکته اش این است.
چه مثل ما مردم معمولی که بهحسب شأن اجتماعی در عرض یکدیگر قرار داریم، و چه آنکسیکه به حسب شأن اجتماعی، شأن والاتری دارد. مثلاً رئیس یک تشکیلاتی است. اگر فایده ای به مؤمنین رساند، باید خود را خدمتکار آنها بداند، نباید منّتی بر سر آنها داشته باشد.
تنها این نیست که باید به هم نفع برسانند، بلکه بایستی این نفع رساندن موجب منّت و از این قبیل نباشد، خدمتی را که انجام میدهند، با منّت گذاشتن باطل نکنند.1389/9/30